تو ب خیرُ ما ب سلامت
آخه جانا جان ب لب آمد
دگر عشقی باقی نمانده در قلب خستم
با نگاهم فاصله داری
به گمانم راهی نداری
شبو روزم فرقی ندارد
در خود شکستم
آرام میرم در زیر باران
میشوم در به در کوچه خیابان
حس خوشحالی ندارم
حال یک دیوانه بی خانه دارم
آرام میروم در زیر باران
میشوم در به در کوچه خیابان
حس خوشحالی ندارم
حال یک دیوانه بی خانه دارم
حالم آن روزای اول دیدنی بود
من نمیدانستم اما رفتنی بود
بی قرارش بودم اما پر پرم کرد
داغ عشقش در دلم را تازه تر کرد
آرام میروم در زیر باران
میشوم در به در کوچه خیابان
حس خوشحالی ندارم
حال یک دیوانه بی خانه دارم
آرام میروم در زیر باران
میشوم در به در کوچه خیابان
حس خوشحالی ندارم
حال یک دیوانه بی خانه دارم